کسی که ادارهی ثبت احوال او را الکسی ماکسیموویچ پشکوف "بورژوای اهل نیژنی - نووگورود"، میشناخت و بهعنوان ماکسیم گورکیِ نویسنده شهرتی جهانی یافت، صبح روز ۱۸ ژوئن ۱۹۳۶ نزدیک مسکو در خانهای که استالین در اختیارش گذاشته بود، درگذشت. این همان خانهای بود که دوازده سال پیشتر لنین در آن جان سپرده بود.
همهی کسانی که دربارهی آخرین لحظات گورکی سخن گفتهاند به اتفاقی اشاره کردهاند که البته به رغم معنادار بودن فاقد توضیحی علمی است: در آن صبحگاه سوزان ماه ژوئن درست در لحظهای که قلب نویسنده از تپش ایستاد صدای تندرهای متوالی برخاست، صاعقه آسمان را درید و رگباری سیلآسا باریدن گرفت: چگونه میشد این اتفاق را نوعی ابراز تأسف مرموز آسمان و نیروهای طبیعت از مرگ فرزند نابغه روسیه تلقی نکرد؟
گورکی در ۲۸ مارس ۱۸۶۸ به دنیا آمد، او از بنیانگذاران سبک ادبی واقعگرایی سوسیالیستی، پنج بار نامزد جایزهی نوبل ادبیات شد.
جاذبهی زندگی و شخصیت گورکی شاید از جاذبهی کتابهایش نیز فراتر است. هنوز بسیاری از آثار او مانند دوران کودکی، خاطرات تولستوی و آخرین رمان ناتمامش به نام زندگی کلیم سامگین تحسین برانگیزاند. بدون شک نمایشنامههای او عمری بیش از عمر نویسنده یافته و هنوز زندهاند. هر نسل در نمایشنامههای او پاسخی برای زمان خود میجوید و آن را مییابد. آثار او هنوز بهطورکامل شناخته نشده است. اوج شکوفایی استعداد گورکی در نثر خیرهکنندهی نامههایش مشاهده میشود که بخش بزرگ آن طی دهههای متوالی در زیرزمینهای نفوذناپذير تشكيلات امنیتی پنهان بوده است. در این بایگانیها میتوانیم گورکیِ انسان و نویسنده را با تمامی غنا و تنوع وجودیش کشف کنیم. (آرکادی وکسبرگ)